در رثای شهید حاج قاسم سلیمانی وخطاب به امریکای جنایتکار وایادی کثیف داخلی
جای دمشق اینبار سمتِ عشق عازم شد / اسمش که قاسم بود جسمَش نیز قاسم شد
در پیکرش دیدم گریزِ روضهخوانها را / هم روضهی قطع الیَمین هم اربا اربا را
افتاده روی خاک دستی پاک و نورانی / انگشتری با خاتمِ سرخِ سلیمانی
حالا همه لابیگری را خوب فهمیدیم / تضمینِ امضای کَری را خوب فهمیدیم
عباسها را میکُشی ای شْمرِ خودکامه / زیرا که بیزارند آنها از اماننامه
عباسِ ما رو کرد دستِ مُنحرفها را / دیدیم آخر برْکَتِ افایتیافها را
ای دشمن خونخوار بنشین و تماشا کن / هنگام رزمِ ماست گورَت را مُهیا کن
ای آنکه با تو پُر شده میقاتِ بعضیها / ای کدخدا و قبلهی حاجاتِ بعضیها
هرچند در داخل تو با یک عدّه همدستی / لعنت به آنها! بعد از این با ما طرف هستی
این خاک رهبر دارد و خاکی پر از رهروست / آری دگر پایانِ دورانِ بزن دَر روست
ای کشور محبوبِ آقازادههای ما / چیزی نمانده که بیوفتی تو به پای ما
دیدی چگونه باختی حالا قُمارت را / سردارِ ما با رفتنِ خود ساخت کارت را
ما را تو با این کارِ خود بیدارتر کردی / سردارِ ما را شک نکن سردارتر کردی
در هر نبردی او به نامردان فشار آورد / با رفتنَش هم نیز پیروزی به بار آورد
او کاوه بود و رفت بالاتر درفشِ او / حتی سَرَت ارزش ندارد قَدرِ کفشِ او
با مرگ هم دیگر در این طوفان نمیمیریم / چیزی نمانده! انتقامی سخت میگیریم
ما اهل صلح و منطقیم از جنگ بیزاریم / اما از این پس با تو قاسم کُشتگی داریم
چیزی نمانده تا که برخیزیم سوی تو / همرنگ مویت میشود از ترس روی تو
چیزی نمانده تا بفهمی آه یعنی چه / در صفحههامان ذکرِ بسمالله یعنی چه
چیزی نمانده تا ببینی با پریشانی / در پایتخت خود اتوبان سلیمانی
موشک به خاکَت میخورد از چند ناحیه / کاخِ سفیدت میشود فردا حسینیه
ما با تو میجنگیم تا وقتی نفس داریم / ما پشتمان عمریست طوفانِ طبس داریم
دنیای بیسردارمان هرچند تاریک است / فردای روشن میرسد، خورشید نزدیک است.
درباره این سایت