ﻘﺪﺭ ﺮﻢ ﺍﺳﺖ ﺮﻭﺭﺩﺎﺭﻡ
ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﺳﻦ ٧٠ ﺳﺎﻟ ﺩﺎﺭ ﺑﻤﺎﺭ ﺩﺭ ﺸﻤﺎﻧﺶ ﺷﺪ ﻪ ﻣﺪﺕ ﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﺪﻥ ﻧﺒﻮﺩ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﺑﻪ ﺩﺘﺮ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﺩارو ، ﺩﺘﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺸﻨﻬﺎﺩ ﻋﻤﻞ ﺟﺮﺍﺣ ﺩﺍﺩ و ﻣﺮﺩ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﺮﺩ . ﻫﻨﺎﻡ ﻣﺮﺧﺺ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ بیمارستان ، برگ تسویه حساب ﺭﺍ به پیرمرد ﺩﺍﺩن تا هزینه ی جراحی را بپردازد . پیرﻣﺮﺩ همینکه برگه را گرفت ؛ ﺷﺮﻭﻉ ﺮﺩ ﺑﻪ ﺮﻪ ﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻔتن ﻣﺎ ﻣﺘﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﺨﻔﻒ ﺑﺪﻫﻢ ﻭﻟ ﻣﺮﺩ ﻫﻤﻨﺎﻥ ﺮﻪ ﻣﺮﺩ . ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻔتن ﻣﺘﻮﺍﻧﻢ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺭﺍ ﻗﺴﻄ بگیریم . ﻭﻟ ﻣﺮﺩ ﺮﻪ ﺍﺵ ﺷﺪﺪﺗﺮ ﺷﺪ . ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪن . گفتﺪﺭﺟﺎﻥ ﻪ ﺰ تو را ﺑﻪ ﺮﻪ ﻣ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ . نمیتوانی هزینه را ﺑﺮﺩﺍﺯ ؟ ﺮﻣﺮﺩ ﻔﺖ : ﻧﻪ ﺍﻦ ﺰ ﻧﺴﺖ ﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺮﻪ ﻣ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﺑﻠﻪ ﺍﻨﺴﺖ ﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ٧٠ ﺳﺎﻝ به من ﻧﻌﻤﺖ ﺑﻨﺎ ﺭﺍ ﻋﻄﺎ ﺮﺩ ﻭ ﻫ برگه تسویه حسابی ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﺑﺮﺍﻢ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩ .
ﻘﺪﺭ ﺮﻢ ﺍﺳﺖ ﺮﻭﺭﺩﺎﺭﻡ ﻪ ﺑﻬﺘﺮﻦ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺭﺍ به ﻣﺎ ﺍﺭﺯﺍﻧ داده ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﻫ ﺰ ﻧﻤﺨﻮﺍﻫﺪ جز اینکه با او باشیم .ﻭﻟ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﺎ ﻗﺪﺭ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﺪﺍﻧﻢ ﻭ ﺷﺮﺵ ﺭﺍ به جا نمی آوریم ﺗﺎ ﺍﻨﻪ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺭﺍ از دست بدهیم .
شراب شوق می نوشم به گرد یار می گردم
سخن مستانه می گویم ولی هشیارمی گردم
گهی خندم،
گهی گریم،
گهی افتم
گهی خیزم
مسیحادر دلم پیداومن بیمار می گردم.!!
درباره این سایت